امروزه، یکی از مهم ترین کارکردهای خانواده –تولید مثل- موجب بی مهری قرار گرفته است.
 
چکیده: در این نوشتار به بررسی آن دسته از کارکردهای خانواده می پردازیم که اساسا جنبه زیست شناختی دارند، هرچند معانی و آثار اجتماعی گسترده ای نیز به همراه دارند. این کارکردها عبارت اند از: تنظیم رفتار جنسی، تولید مثل و مراقبت از فرزندان و سالمندان.

 تعداد کلمات 1558 / تخمین زمان مطالعه 8 دقیقه



تنظیم رفتار جنسی

انسان ها، مانند دیگر گونه های جانوری، از یک میل جنسی نیرومند برخوردارند که برای ارضای آن به طور طبیعی به سوی جنس مخالف کشیده می شوند؛ اما انسان همواره از راه ازدواج به رابط جنسی خود نظم و قاعده بخشیده، از هرج و مرج جنسی جلوگیری کرده است. بر این اساس، جامعه شناسان تنظیم رفتار جنسی را یکی از کارکردهای اساسی خانواده قلمداد کرده اند.، حتی در جوامع غربی معاصر، به رغم تحولات بنیادینی که در دهه های اخیر در زمینة آزادی روابط جنسی به وقوع پیوسته، خانواده همچنان کارکرد تنظیم رفتار جنسی را ایفا می کند گرچه نقش انحصاری آن در تأمین نیازهای جنسی بسیار کمرنگ شده است.
بدیهی است که ایفای این کارکرد از سوی خانواده، نیازمند شرایطی زائد بر اصل وجود خانواده قانونی است و از این رو، مشاهده کج رویهای جنسی از سوی افرادی که دچار اختلال شدید خانوادگی هستند، چندان دور از انتظار نیست. پدیده هایی همچون زنای با محارم، تجاوز جنسی به کودکان و انواع دیگر روابط جنسی نامشروع، آن هم از سوی افراد متأهل، اغلب ریشه در اختلالاتی دارند که خانواده را از ایفای نقش خود در زمینه ارضای غریزه جنسی باز می دارند.
 

نگاه اسلام به رفتار جنسی

یک نکته مهم در مورد این کارکرد آن است که برخلاف مسیحیت سنتی - که میل جنسی را امری منفی معرفی کرده و خواستار سرکوب تمایلات جنسی در خارج از چارچوب خانواده تک همسر شده است - اسلام (در بینش شیعی) با ارائه راهکار ازدواج موقت اصولا ارضای مشروع نیاز جنسی را کارکرد انحصاری نهاد خانواده قرار نداده است. پیامد اجتماعی این دو جهت گیری دینی مختلف آن بوده که گسترش آزادی های جنسی در غرب مسیحی در قرن اخیر، جنبه ضدیت با دین و نافرمانی خداوند یافته است، در حالی که انعطاف پذیری نسبی احکام و ارزش های اسلامی، این قابلیت را به اسلام بخشیده که بر تغییرات اجتماعی مربوط به مناسبات جنسی فائق آید. از این رو، طرح موضوع ازدواج موقت در فضای کنونی جامعه ایران، به دلیل پشتوانه مذهبی آن باعث تنش های جدی نشده است، بلکه نمونه ای از بازگشت به سنت های دینی تلقی می شود که بیشتر صاحب نظران، با قطع نظر از اختلاف های فرعی، درباره اصل آن توافق دارند.
با این حال باید توجه داشت که قابلیت احکام اسلامی برای غلبه بر مشکلات نوپدید به تنهایی کافی نیست و بدون کارشناسی های دقیق و عالمانه در جهت کاربردی کردن این احکام با توجه به اوضاع و شرایط خاص زمانی و مکانی، قابلیت مزبور به فعلیت نخواهد رسید. به همین دلیل است که به رغم مشروعیت و قانونی بودن ازدواج موقت در جامعه اسلامی ایران، شاهد گسترش الگوهای نامشروع روابط جنسی در سال های اخیر بوده ایم.
نکته دیگر راجع به تفاوت نیازهای جنسی مردان و زنان است. با توجه به تفاوت های فیزیولوژیک زن و مرد از حیث امیال و فعالیت های جنسی، در بیشتر جوامعادی کمتری نسبت به لذت جنسی زنان صورت گرفته است[1] و این بدان معناست که کارکرد تنظیم رفتار جنسی مردان و زنان به طور یکسان حاصل نمی شود. از این رو، فمینیست ها این انتقاد را مطرح کرده اند که میل جنسی زنان معمولا یا مسکوت گذارده شده، یا نابهنجار قلمداد گردیده است، مگر زمانی که به عنوان مکمل نیازهای جنسی مردان مطرح شده باشد[2] و حتی در دوران معاصر که در نتیجه پیشرفت تحقیقات زیست شناسی جنسی، نیاز جنسی زنان به رسمیت شناخته شده، ارضای تمایلات جنسی همچنان برحسب معیارهای مردانه تعریف میشود و سائق جنسی مرد، قوی تر از سائق جنسی زن فرض می گردد.[3]
اسلام تفاوت امیال جنسی زن و مرد را می پذیرد و برای آن منشأ زیست شناختی قائل است. از روایات اسلامی استفاده می شود که سائق جنسی مرد از حیث کمی، برتر و سائق جنسی زن از حیث کیفی، برتر و قوی تر است. همچنین، بردباری جنسی زن بیش از مرد و سطح تحریک پذیری جنسی زن و مرد نیز متفاوت است.[4] بر پایه این تفاوت ها، فقه اسلامی در زمینة ارضای نیاز جنسی پاره ای حقوق و تکالیف متفاوت را برای زن و مرد مقرر کرده است. با این حال، اسلام بر تأمین نیاز جنسی زن در چارچوب خانواده، به طور خاص تأکید کرده و از طریق مجموعه ای از مقررات حقوقی و دستورهای وجوبی و استحبابی به شوهران،[5] زمینه ایفای کارکرد یادشده را در مورد زنان فراهم ساخته است. همین توجه ویژه اسلام به نیاز جنسی زنان، باعث شده که نوال السعداوی - فمینیست سرشناس عرب - اعتراف کند:
محمد(صلی الله علیه و آله) از جهت درک مسائل جنسی بر بیشتر مردان عصر جدید برتری دارد و نیز از جهت توانایی و شهامت اعتراف به اموری که بیشتر مردان فرهیخته عرب به آنها اعتراف نکرده یا از اعتراف به آنها احساس مشقت کرده اند، که موضوع مداعبه های جنسی از جمله این امور است.[6]



 تولیدمثل

کارکرد تولیدمثل که گاه از آن با عنوان جایگزینی[7] یاد می شود، یکی دیگر از کارکردهای اساسا زیست شناختی خانواده است که همواره بقای جوامع و به طور کلی بقای نسل بشر را تضمین کرده است. از آنجا که در طول تاریخ، تولید مثل ارتباط تنگاتنگی با ارضای غریزه جنسی داشته، روند نسبتا ثابتی را طی کرده است، اما به سبب تغییرات عمیق ناشی از انقلاب علمی و صنعتی در غرب و در کنار گسترش وسایل و فنون کنترل بارداری که به تفکیک این دو کارکرد از یکدیگر انجامید، کارکرد تولیدمثل طی دو قرن گذشته دچار نوسان هایی شد. برای مثال، در انگلستان ازدواج هایی که عقدشان در حدود سال ۱۸۶۰م، بسته شده بود، هر کدام به طور میانگین شش فرزند به وجود می آوردند، در حالی که تنها در نسل بعد، این رقم به دو فرزند کاهش یافت.[8] همچنین در فرانسه در حالی که میزان موالید میان سال های ۱۷۵۰ تا ۱۷۵۴م، به چهل در هزار بالغ می شد، در سال ۱۹۴۱م، تا 1/13 در هزار کاهش یافت و میان سالهای ۱۹۴۶ تا ۱۹۵۳م، به 3/20 در هزار رسید.[9] همزمان با کاهش میزان موالید در اغلب کشورهای غربی در دهه های اخیر، میزان موالید در فرانسه بار دیگر کاهش یافت و در سال ۱۹۸۷م، به حدود ۱۴ در هزار رسید.[10]
در حال حاضر، میزان باروری در بیشتر کشورهای اروپایی به زیر حد جایگزینی رسیده است، بدین معنا که به ازای هر دو نفر بزرگسال، کمتر از دو کودک متولد می شود و درنتیجه، تعداد موالید برای ثابت نگه داشتن میزان جمعیت کفایت نمی کند. برای نمونه، میزان باروری در اسپانیا و ایتالیا به کمتر از 3/1 فرزند به ازای هر یک زن رسیده است؛ این میزان در بریتانیا 8/1 است و در اتحادیه اروپا فقط در ایرلند به حدود ۲ می رسد؛ در کل اروپا نیز میزان باروری تا سال ۱۹۹۲م، تا حد 44/1 فرزند برای هر زن کاهش یافته است.[11]
هم اکنون بیش از ۸۵ درصد از کشورهای درحال توسعه نیز سیاست های تنظیم خانواده را رسما پذیرفته یا عملا رویه هایی همگام با این سیاست ها اتخاذ کرده اند که این امر کاهش چشمگیر رشد جمعیت را در پی داشته است. برای نمونه، در ایران میانگین فرزندان یک زن از ۶ نفر در سال های دهه ۱۳۴۰ش، به ۳ نفر در سال ۱۳۷۵ کاهش یافته است. در برخی از این کشورها میزان باروری همانند کشورهای اروپایی به زیر حد جایگزینی رسیده است؛ از جمله میانگین تعداد اعضای خانواده در کره جنوبی 51/3 است، در حالیکه در سال ۱۹۹۵م، این رقم29/5 بوده است و میزان باروری در کوبا در اواخر دهه ۱۹۹۰م به 6/1 رسیده است.[12]
به نظر می رسد فرایند صنعتی شدن با دگرگون کردن کارکردهای اقتصادی خانواده سنتی، تأثیر عمده ای بر کاهش میزان تولید مثل ایفا کرده است؛ اما عوامل دیگری مانند بالا بودن هزینه های تشکیل و اداره خانواده و به تبع آن، افزایش سن ازدواج و تأخیر زمان باروری، گسترش وسایل و فنون ضد بارداری، سست شدن پیوندهای خانوادگی، ایدئولوژی های جدید راجع به هویت و جایگاه زنان و تلاش آنان برای دستیابی به استقلال و آزادی بیشتر و موقعیت های شغلی مناسب تر نیز در این امر دخیل بوده اند، تا جایی که امروزه در جهان غرب به شمار قابل توجهی از زوج ها بر می خوریم که اصلا به داشتن فرزند تمایل ندارند. بر طبق آمارها، در سال ۱۹۹۵م، خانواده های متشکل از زوج های بدون فرزند 9/28 درصد از کل خانوارهای آمریکایی را تشکیل می داده اند.[13]
 
منبع: کتاب «جامعه شناسی خانواده با نگاهی به منابع اسلامی»
نویسنده: حسین بستان (نجفی)
 

بیشتر بخوانید :
کارکردهای زیستی-اجتماعی خانواده (بخش دوم)
کارکردهای زیستی-اجتماعی خانواده (بخش سوم)
کارکردهای خانواده (تولید مثل)
کاربرد مهارت‌های زندگی در تعادل عاطفی خانواده (بخش اول)
کارکردهای خانواده (حمایت و مراقبت)
کارکردهای خانواده (تنظیم رفتار جنسی)


پی نوشت :
[1] .Goode, The family, p.15.
[2] . Ramazanoglu, Feminism and the Contradictions of Oppression. p.64.
[3] . ابوت و والاس، درآمدی بر جامعه شناسی نگرش های فمینیستی، ص ۱۸۸.
[4] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۰-۴۲ ج۱۵، ص۴۵۲؛ همچنین ر.ک: مجلسی، بحارالانوار، ج ۳، ص ۶۲.
[5] . ر.ک: حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۸۲-۸۳ و ۱۰۰.
[6] . افرفار، «صورة المرأة فی الکتابات العربیة المعاصره»، بولتن مرجع: فمینیسم، ص 177.
[7] . replacement
[8] . Lenski et al., IHuman Societies, p.354.
[9] . سگالن، جامعه شناسی تاریخی خانواده، ص ۱۸۵.
[10] . پرسا، «ولادت و باروری»، جمعیت و جمعیت شناسی، ص ۶۶.
[11] . برناردز، درآمدی به مطالعات خانواده، ص ۴۱.
[12] . Adams, 'Families and Family study in International Perspective”. Joumal of Marriage and Family 66, p.1083
[13] . Shepard, Sociology, p303.